• وبلاگ : لا لقاء بلا فراق
  • يادداشت : خوشا جنون
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + معصيت را خنده آمد 

    اگر بخندي دنيا به تو ميخندد

    و اگر گريه کني تنها خواهي گريست

    آواز بخوان تپه ها به تو پاسخ خواهند داد

    آب بکش در هوا محو خواهد شد

    شادي کن مردم به سوي تو جذب مي شوند

    اندوهگين باش برمي گردند و مي روند

    آنان شادي کامل و تمام عيار تو را مي طلبند

    اما به غم و اندوه تو نيازي ندارند

    خوشحال باش دوستان زيادي گرد مي آوري

    غمگين باش همه را از دست خواهي داد

    کسي نيست که جام شراب تو را رد کند

    اما صفراي زندگي را تنها بايد بنوشي!!!

    يد الله فوق ايديهم

    + دهيار 
    يارب دل ما را تو به رحمت جان ده..درد همه را به صابري درمان ده.........اين بنده نداند که چه مي بايد خواست.داننده تويي هر آنچه خواهي آن ده

    السلام عليک يا ام المصائب !
    اي کاش مي شد حکايت هاي غربت واسارت را از زبان دل تو مي شنيديم وذره اي درک مي کرديم!
    حکايت هايي با واژگان تکراري . آتش ودود،کوچه وبازار،سيلي وتازيانه،رخسار کبود،طشت ، تير باران، وداع،ظلم،صبرو تحمل و...
    آري!واژگاني که قبل از ورود به کربلا ذهن تو را زخم کرده بود...

    زيبا بود.مخصوصا تصوير چوب كبريتا كه خودش يه عالم حرف داره.
    يا علي
    خيمه سبز

    + ---- 

    سلام

    وقتي ميبيني يكيو خيلي دوست داري حتي اگر علت دوست داشتنشو ندوني با شاديش شادي با غمش غمگين. وقتي نبودي حس عجيبي داشتم.دلتنگي خاصي داشتم.الان كه ديدم برگشتي هر چند نه مثل قبل اما خوشحالم.اينارو گفتم كه بدوني فقط مال خودت نيستي.اگه غصه داشته باشي تنها نيستي.پس مواظب خودتو دوستدارات باش

    بسم الرب الزهراء(س) و الشهداء و الصديقين

    اين شعر مرحوم سپهر رو براي مادربزرگم گذاشتم.

    بيائيد و براش دعا کنيد.

    مادر مفقود الاثر

    + مهربون مثل قلب پر از مهرت 

    زندگي چيست؟
    زندگي يک گُل سرخ
    که من از بوته ي احساس خودم مي چينم
    لب يک پنجره ي آبي چوبي
    به تماشاي جريان سرخي اش مي شينم
    لب اين پنجره تا اين گُل هست
    مي توان تا قله هاي اوج رفت
    مي شود پرنده بود
    از درٌه هاي غم گذشت
    زندگي ديگر چيست؟
    زندگي راز شکيبايي توست
    وقت آزادي پروانه ي عشق
    که تو از عمق وجود
    در پيله ي دل پروردي
    از براي آزادي اش
    مهرش از دل افکندي
    از عشق خود دل کندي
    وباز زندگي
    رودي خروشان
    مي رود از کنار تو
    پا در اين رود گذاري
    تا هميشه در جرياني
    ور نه از دور ببيني
    از قافله جا مي ماني...