چلچراغ آسماني فاطمه قبله افلاکياني فاطمه عالم ازنورروشن ميشود ازشميمت خاک ،گلشن ميشود عطرفردوس خداازسينه ات عرش پيغمبر دل بي کينه ات
آسمان پرنوروازسيماي تو نيست غيرازمرتضي همتاي تو تونماز بي رياي حيدري شورو عشق ومصطفي ديگري
کعبه آمال پيغمبر تويي دختراما بر پدرمادرتويي آسماني هستي و روي زمين آمدي بهراميرالمومنين بانگاهي حل مشکل ميکني پيروهن تقديم سائل مي کني بي توحتي ذره اي پاينده نيست بي توحتي برلبهاي حيدرخنده نيست اي پرستوي مهاجر درقفس مي کشي بي روزها وقتي نفس ازپربشکسته ات خون ميکشد اشک توازچشم گلگون مي چکد داغ محسن پشت تو خم ميکند ديده ات را غرق شبنم ميکند
باقدي خم صورتي نيلوفري گشته اي در خانه خود بستري تانظر برمولاميکني بين هق هق هاتبسم ميکني جاي دستي بررخ تومانده است قصه رازينب زرويت خوانده است چادرخاکي شهادت مي دهد برهمه درس شجاعت مي دهد تا شود اسلام وقرآن سرفراز درميان کوچه ها خواندي نماز من نمي دانم دگر علت چه بود سجده طولاني ات درکوچه بود
خيلي دعام كنين مثل هميشه تا ابد شرمندتون
