چنان بي وفايي ، چنان بي وفايي که وقتي بميرم ، سراغم نيايي
مرا کشته ، درد جان سوز عشقت امان از جفايت ، که از من جدايي
ز دل هاي مردم ، سراغت گرفتم تو محبوب مايي ، زدل ها چرايي
چرا اي غزال نجيبم ، رميدي مگر ديده بودي ، ز من بي وفايي
رها کن دلم را ، ز بند فراقت رها کن ، رها کن ، اگر آشنايي
خوب بمان برا همه و هميشه
(دوست داشتني شدي با نمره 20)