محبوب من
روزها می گذرد و شب ها در پی هم روز می شود
ومن چون تک درختی تنها هنوز سایه به زیر پای خود گسترانیده ام
بی هیچ حرکتی
که در خاک خشک صحرا ریشه دوانده ام ...
مهربان خدای من
بی تو نفس ها را نفس می کِشیم و می کُشیم
غافل که تو مایه نفسی و
بی تو نفسی نیست که همه چیز قفس است ...
الهی
در دل شب باز فقط و فقط برای تو می نگارم
نه که مستحق آن باشی نه
که من محتاج نگاهت هستم
مرا در یاب ...
اغثنی یا غیاث المستغیثتین
..........................................
از همه عزیزانی که منتظرند باز مباحث عقیدتی و علمی را پیش بکشیم
شرمنده ام که چند صباحی ست روح و قلمم یارای آن ندارد...