• وبلاگ : لا لقاء بلا فراق
  • يادداشت : يا مادر !
  • نظرات : 2 خصوصي ، 40 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    ياد خدا آرامبخش قلب هاست
    سلام
    حکايت بيرون کشيدن تير از پاي شاه ولايت علي (ع)
    شير خدا شاه ولايت علي
    صيقلي شرک خفي و جلي
    روز احد چون صف هيجا گرفت
    تير مخالف به تنش جا گرفت
    غنچه‌ي پيکان به گل او نهفت
    صد گل راحت ز گل او شکفت
    روي عبادت سوي مهراب کرد
    پشت به درد سر اصحاب کرد
    خنجر الماس چو بفراختند
    چاک بر آن چون گل‌اش انداختند
    غرقه به خون غنچه‌ي زنگارگون
    آمد از آن گلبن احسان برون
    گل گل خونش به مصلا چکيد
    گفت: چو فارغ ز نماز آن بديد
    «اينهمه گل چيست ته پاي من
    ساخته گلزار، مصلاي من؟»
    صورت حال‌اش چو نمودند باز
    گفت که: «سوگند به داناي راز،
    کز الم تيغ ندارم خبر
    گرچه ز من نيست خبردار تر
    ممنونم از حضورتان
    موفق باشيد
    پاسخ

    عجب پارادوکسي !