سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منتظر المنتظر - لا لقاء بلا فراق
سفارش تبلیغ

هیچ قطره ای نزد خداوند، محبوب تر از دوقطره نیست : قطره خونی در راه خدا، و قطره اشکی در سیاهی [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
کوثر نور
دروصفش نوشتن کار این قلم نیست اما این چند خط نو شتن هم دست خودم نیست. فقط گوشه ای از نایش های آن بانوی بی همتا را با هم بخوانیم:

پروردگارا مرا به آنچه روزی فرموده ای قانع کن که از آن چه از نعمت هایت دارم راضی باشم و مرا با الطاف و محبت هایت پوشش بده و برای همیشه به من عافیت، دوری از امراض روحی و جسمی، عنایت فرما.

پروردگارا مرا ببخش و به من رحم فرما آن گاه که مرا از دنیا می بری.
پروردگارا مرا برای آنچه آفریده ای برای همان قرارم ده و به آنچه که خود متکفل انجام آن برایم شده ای، مشغولم مفرما.

خدایا مرا عذاب مفرما در حالی که من از تو طلب بخشش دارم و محرومم مفرما در حالی که از تو تقاضا و خواهش می کنم.

الهی مرا نزد خودم ذلیل و بی مقدار قرار ده ولی مقام خودت را نزد من عظیم فرما و اطاعت خویش و انجام آن چه رضای تو در آن است و پرهیز از آنچه تو را به خشم می آورد را در همه امور به من الهام فرما.
ای مهربانترین مهربانان.

کوثر نور
نمی دانم مادر زیبا ترین کلمه جهان است یا مادر است که این کلمه را زیبا کرده ؟

» در فراق تو بنوشتم گل نرگس:منتظر المنتظر
(پنج شنبه 86 تیر 14 ساعت 12:4 صبح )
»» دل دل نکن بنویس: (دل نوشته)

هیچ قطره ای نزد خداوند، محبوب تر از دوقطره نیست : قطره خونی در راه خدا، و قطره اشکی در سیاهی [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
چشم علی روشن !

پیش نوشت:
امیدوارم شما از اون دسته افراد -مثل من- نباشید که با نام علما بیشتر از آثارشون اشنا هستند. استاد شهید برای کمتر کسی در جامعه اسلامی ناشناخته اند اما ما نسل جوان آثارشون رو در متن زندگیمون خیلی وارد نکرده ایم. مثلا در مورد " زهد " -که نصف قشر مذهبی ما با تعبیر به رای های خودشون مصرند که ما زاهدیم !- چقدر کلام علامه شهید مرتضی مطهری شیرین و واضح است در ادامه گزیده ای از فصل زهد از کتاب "سیری در نهج البلاغه" استاد رو میارم؛ با هم مروری کنیم. 
 
علی علیه السلام می فرماید :
« و ایم الله یمینا استثنی فیها بمشیه الله لاروضن نفسی ریاضه تهش‏ معها الی . . . و یاکل علی من زاده فیهجع ؟ ! قرت اذا عینه ، اذا اقتدی‏ بعد السنین المتطاوله بالبهیمه الهامله و السائمه المرعیه »
" سوگند یاد می‏کنم به ذات خدا که به خواست خدا نفس خویش را چنان‏ ورزیده سازم و گرسنگی بدهم که به قرص نانی و اندکی نمک قناعت بورزد و آنرا مغتنم بشمارد همانا آنقدر ( در خلوتهای شب ) بگریم که آب چشمه‏ چشمم خشک شود ، شگفتا آیا این درست است که شتران در چراگاهها شکم‏ خویش را انباشته کنند و در خوابگاه‏ خویش بخسبند ، و گوسفندان در صحراها خود را سیر کنند و در جایگاه خویش‏ آرام گیرند ، علی نیز شکم خویش را سیر کند و در بستر خود استراحت کند ؟ چشم علی روشن ! پس از سالیان دراز به چهار پایان اقتدا کرده است " (نامه 45)

-------------------------------------------------------------------------------------------
" زهد " و " رغبت " ( اگر بدون متعلق ذکر شوند ) نقطه مقابل‏ یکدیگرند ، زهد یعنی اعراض و بی‏میلی ، در مقابل رغبت که عبارت است از کشش و میل .
بی میلی دوگونه است : طبیعی و روحی : طبیعی و روحی :

بی‏میلی طبیعی آن است که طبع انسان نسبت به شیئی معین تمایلی نداشته‏ باشد .
بی‏میلی روحی یا عقلی و یا قلبی آن است که اشیائی که مورد تمایل و رغبت طبع است از نظر اندیشه و آرزوی انسان که در جستجوی سعادت و کمال‏ مطلوب است هدف و مقصود نباشد ، هدف و مقصود و نهایت آرزو و کمال‏ مطلوب اموری باشد مافوق مشتهیات نفسانی دنیوی ، خواه آن امور از مشتهیات نفسانی اخروی باشد و یا اساسا از نوع مشتهیات نفسانی نباشد ، بلکه از نوع فضائل اخلاقی باشد از قبیل عزت ، شرافت، کرامت ، آزادی و یا از نوع معارف معنوی و الهی باشد مانند ذکر خداوند ، محبت خداوند ، تقرب به ذات اقدس الهی .
پس زاهد یعنی کسی که توجهش از مادیات دنیا به عنوان کمال مطلوب و بالاترین خواسته ، عبور کرده.
بی رغبتی زاهد بی رغبتی در ناحیه اندیشه و آمال و ایده‏ و آرزو است نه بی رغبتی در ناحیه طبیعت
؛ در نهج البلاغه در دو مورد ، زهد تعریف شده است در خطبه 79 می‏فرماید :

"ای مردم ! زهد عبارت است از : کوتاهی آرزو ، و سپاسگزاری هنگام نعمت‏ ، و پارسائی نسبت به نبایستنیها . "
در حکمت 439 می‏فرماید :
« الزهد بین کلمتین من القرآن قال الله سبحانه : " لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما اتاکم" و من لم یاس علی الماضی و لم‏ یفرح بالاتی فقد اخذ الزهد بطرفیه »  .
یعنی: "زهد در دو جمله قرآن خلاصه شده است : " برای اینکه متاسف نشوید بر آنچه ( از مادیات دنیا ) از شما فوت می‏شود و شاد نگردید بر آنچه خدا به شما می‏دهد " هر کس بر گذشته اندوه نخورد و برای آینده شادمان نشود بر هر دو جانب زهد دست یافته است ."

همه می‏دانیم اسلام با رهبانیت و زهد گرائی به مخالفت‏ برخاسته آنرا بدعتی از راهبان شمرده است.
پیغمبر اکرم صریحا فرمود : « لا رهبانیه فی الاسلام » .... (پس)چرا بشر محکوم به زهد شده است؟ چرا بشر باید به این دنیا بیاید و دریا دریا نعمتهای الهی را ببیند و بدون آنکه کف پایش تر شود از کنار آن بگذرد؟
حقیقت اینست که زهد اسلامی غیر از رهبانیت است ، رهبانیت ، بریدن‏ از مردم و رو آوردن به عبادت است. بر اساس این اندیشه که کار دنیا و آخرت از یکدیگر جدا است ، دو نوع کار بیگانه از هم است ، از دو کار یکی را باید انتخاب کرد ، یا باید به عبادت و ریاضت پرداخت تا در آن‏ جهان به کار آید و یا باید متوجه زندگی و معاش بود تا در این جهان به‏ کار آید اسلام مساله جدا بودن حساب این جهان با آن جهان مطرح نیست .
از نظر اسلام نه خود آن جهان و این جهان از یکدیگر جدا و بیگانه هستند و نه کار این جهان با کار آن جهان بیگانه است، ارتباط دو جهان با یکدیگر از قبیل‏ ارتباط ظاهر و باطن شی‏ء واحد است از قبیل پیوستگی دو رویه یک پارچه است
……..
یعنی آنچه برضد مصلحت آن جهان است بر ضد مصلحت این جهان‏ نیز هست، و هر چه بر وفق مصالح عالیه زندگی این جهان است بر وفق مصالح‏ عالیه آن جهان نیز هست. ...

دلبستگی نداشتن شرط لازم آزادگی است اما شرط کافی نیست ، عادت به‏ حداقل برداشت از نعمتها و پرهیز از عادت به برداشت زیاد ، شرط دیگر آزادگی است .
آیا این فضیلت است که کسی خفیف المؤونه باشد ؟
اگر صرفا از جنبه‏ اقتصادی در نظر بگیریم که ثروت کمتری را مستهلک می‏کند جواب اینست که‏ نه ، و لااقل فضیلت مهمی نیست . ولی اگر موضوع را از جنبه معنوی ، یعنی از جنبه حداکثر آزادی نسبت به‏ قیود زندگی مورد مطالعه قرار دهیم ، جواب اینست : آری فضیلت است ، فضیلت بزرگی هم هست ، زیرا تنها با احراز این فضیلت است که انسان‏ می‏تواند سبکبار و سبکبال زندگی کند ، تحرک و نشاط
  داشته باشد . آزادانه پرواز نماید ، در نبرد دائم زندگی سبک به پا خیزد .
منحصر به عادات فردی نیست ، تقید به عادات و رسوم عرفی در نشستن و برخاستنها، در رفت و آمدها، در معاشرتها، در لباس پوشیدنها و امثال‏ اینها بار زندگی را سنگین و آهنگ حرکت را کند می‏کند .
حرکت در میدان زندگی مانند شناوری در آب است هر چه وابستگی ها کمتر باشد امکان شناوری بیشتر است ، وابستگیهای زیاد این امکان را سلب و خطر غرق شدن پیش می‏آورد .
                     
در شط حادثات برو آی از لباس        کاول برهنگی شرط شناوری ست

» در فراق تو بنوشتم گل نرگس:منتظر المنتظر
(سه شنبه 86 تیر 5 ساعت 6:46 عصر )
»» دل دل نکن بنویس: (دل نوشته)

هیچ قطره ای نزد خداوند، محبوب تر از دوقطره نیست : قطره خونی در راه خدا، و قطره اشکی در سیاهی [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
خفیف الموونه بودن فضیلت است؟!
 زهد،ساده زیستی، برداشت کم از دنیا و اصطلاحا خفیف الموونه بودن از مسایلی است که در مباحث سیر و سلوک و عرفان کم از آن نمی شنویم.
شاید از این قبیل سوالات در ذهن شما هم پیش آمده باشد :
آیا زهد مساوی ست با قناعت یا ترک دنیا؟
ساده زیستی شرط لازم برای کمال است است ؟
قناعت و برداشت کم از دنیا همان رهبانیت یا صوفی گری ست ؟
آیا بین تمتعات و بهره مندی از لذایذ دنیوی و زهد و پارسایی تضادی وجود دارد؟
آیا خفیف الموونه بودن فضیلت محسوب می شود؟ فضیلتی برای تمام اقشار؟ حاکم و غیر حاکم؟ مسلمان و غیر مسلمان؟
و............
بسوی کمال
مسرور خواهیم شد نظرات شما را در این زمینه بخوانیم .
در پست بعدی از نگاهی کارشناسانه به پاسخ این سوالات خواهیم پرداخت.

» در فراق تو بنوشتم گل نرگس:منتظر المنتظر
(پنج شنبه 86 خرداد 31 ساعت 3:4 عصر )
»» دل دل نکن بنویس: (دل نوشته)

هیچ قطره ای نزد خداوند، محبوب تر از دوقطره نیست : قطره خونی در راه خدا، و قطره اشکی در سیاهی [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران .....
                               بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران 
                                                                کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
روحش غریق رحمت الهی باد

با تشکر از  سرزمین نور  و مختش
اجرتان با حضرت حق

» در فراق تو بنوشتم گل نرگس:منتظر المنتظر
(یکشنبه 86 خرداد 27 ساعت 8:8 عصر )
»» دل دل نکن بنویس: (دل نوشته)

هیچ قطره ای نزد خداوند، محبوب تر از دوقطره نیست : قطره خونی در راه خدا، و قطره اشکی در سیاهی [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
تاب مناره ها را هم نیاوردند!
گیرم که مناره ای سقف آسمان نشکافت؛ فریاد مظلویت هفت آسمان بشکافت!
منااااااااااااره ها را هم به خاک کشیدند
تسلیت و دیگر هیچ!

» در فراق تو بنوشتم گل نرگس:منتظر المنتظر
(پنج شنبه 86 خرداد 24 ساعت 10:48 صبح )
»» دل دل نکن بنویس: (دل نوشته)

هیچ قطره ای نزد خداوند، محبوب تر از دوقطره نیست : قطره خونی در راه خدا، و قطره اشکی در سیاهی [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
دلم پرواز می خواهد !

" ذغال تا گرم نشه و حرارتی نداشته باشه قابلیت این رو پیدا نمیکنه که از بقیه ذغال ها جداش کنند و مثلا بذارندش روی آتیش دون قلیون ، اگه همینطور سرد باقی بمونه  فرقی بابقیه ذغال ها نمی کنه کسی بهش توجهی نداره و... . مَثل ما انسان ها هم همینه !"
مثل حکیمانه ای رو که گذشت هفته پیش از استاد رنجبر در شبکه سه شنیدم. کوتاه اما پرمعنا!
خیلی ها مون تشنه کمالیم اما تا وقتی العطشی نگیم و دنبال آب نریم و دست و پایی نزنیم هیچ اتفاقی نمی افته. نتیجش فقط لبی خشکه و دلی حسرت زده.
چو محبوسان به یک منزل نشسته به دست عجزپای خویس بسته
دلم پرواز می خواااااااااااااااهد!
دلیران جهان آغشته در خون تو سرپوشیده پاننهی بیرون
اگر مردی برون آی و سفر کن هرآنچ آید به پیشت زان گذر کن
خلیل آسا برو حق را زلب کن شبی را روز روزی را به شب کن
بگردان زین همه ای راهروی روی همیشه لا احب الافلین گوی
و یا چون موسی عمران در این ره برو تا بشنوی انی انا الله
گذاری کن ز کاف نون و کونین نشین بر قاف قرب قاب قوسین
دهد مر حق تو را هر آنچ خواهی نمایندت همه اشیا کما هی
(گلشن راز : شیخ محمد شبستری)


» در فراق تو بنوشتم گل نرگس:منتظر المنتظر
(یکشنبه 86 خرداد 20 ساعت 3:34 عصر )
»» دل دل نکن بنویس: (دل نوشته)

هیچ قطره ای نزد خداوند، محبوب تر از دوقطره نیست : قطره خونی در راه خدا، و قطره اشکی در سیاهی [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
قلم در دست من می لرزد ای دوست...
چه بنویسم ز درد و داغ هجران    قلم در دست من می لرزد ای دوست
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
نمی دانم آن روز که همام مصرانه صفات متقین را از مولا (ع) جویا شد می دانست قرن ها بعد مردی از جنس آفتاب نمونه عملی آن خواهد بود؟ سیدی که جهانی را زیر و رو کرد :
روح الله (ره)
.......مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ، وَمَلْبَسُهُمُ الاْقْتِصَادُ، وَمَشْیُهُمُ التَّوَاضُعُ. غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللهُ عَلَیْهِمْ، وَوَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ. نَزَلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلاَءِ کَالَّتِی نَزَلَتْ فِی الرَّخَاءِ.لَوْ لاَ الاَْجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللهُ عَلَیْهِمُ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْن، شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ، وَخَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ.....
(نهج البلاغه شرح صفات متقین : خطبه همام)
....گفتارشان راست، پوشش‏آنان میانه روى و راه رفتنشان تواضع و فروتنى است. چشمان خویش را از آن چه خداوند بر آنها تحریم نموده،پوشیده‏اند و گوش‏هاى‏خود را وقف شنیدن علم و دانش سودمند ساخته‏اند.در بلا و آسایش حالشان یکسان است(وتحولات آنها را دگرگون نمیسازد)و اگر نبود اجل و سر آمد معینى که خداوند براى آنها مقرر داشت، روحهاى آنان حتى یک چشم برهم زدن از شوق پاداش و از ترس کیفر در جسمشان‏قرار نمی گرفت، بدن‏هاشان لاغر،نیازمندى‏هایشان‏اندک و ارواحشان عفیف و پاک... دنیا خواست آنها را اسیر خود سازد ولى آنها با فداکارى خویشتن را آزاد ساختند......و اما در روز دانشمندانى بردبار، نیکوکارانى با تقوا هستند،ترس و خوف بدنهاى‏آنها را همچون چوبه تیرى لاغر ساخته،چنانکه ناظران،آنها را بیمار مى‏پندارند اماهیچ بیمارى در وجودشان نیست‏بیخبران مى‏پندارند آنها دیوانه‏اند در حالى که اندیشه‏اى ‏بس بزرک آنان را به این وضع در آورده. .....در دین نیرومند،نرمخو و دور اندیش،با ایمانى مملو از یقین،حریص در کسب‏دانش،و داراى علم توام با حلم،میانه‏رو در حال غنا،در عبادت خاشع،در عین تهیدستى‏ آراسته،در شدائد بردبار،طالب حلال،در راه هدایت‏با نشاط،از طمع دور،اعمال نیک‏را انجام مى‏دهد اما بازهم ترسان است ....... علم و حلم را به هم آمیخته و گفتار را با کردار هم آهنگ‏ساخته، آرزویش را نزدیک مى‏بینى، لغزشش را کم،قلبش را خاشع، نفسش را قانع،خوراکش را اندک، امورش را آسان،دینش را محفوظ، شهوتش را مرده و خشمش‏را فرو خورده است همگان به خیرش امیدوار،و از شرش در امانند، ....... در شدائد و مشکلات خونسرد و آرام‏، در برابر ناگواریها شکیبا و بردبار و در موقع نعمت و راحتى سپاسگزار است .......خود را در سختى قرار مى‏دهد اما مردم از دستش در آسایشند،خود را بخاطر آخرت‏به زحمت مى‏اندازد و مردم را در راحتى قرار مى‏دهد....
(شرح کامل خطبه اینجاست)
خمینی ای امام

زنده تر ازتو کسی نیست چراگریه کنیم؟
مرگمان باد و مبادا  آنکه تو را گریه  کنیم
                                    هفت  پشت  عطش  از نام  زلالت لرزید 
                                    ما که باشیم که درسوگ شماگریه کنیم؟
                                                                      ما به جسم  شهدا  گریه  نکردیم؛ مگر 
                                                                      می توانیم  به  جان شهدا  گریه  کنیم ؟
           گوش  جان  باز به  فتوای  تو  داریم   بگو   
                                                                با  چنین  حال  بمیریم،  و یا  گریه کنیم؟

» در فراق تو بنوشتم گل نرگس:منتظر المنتظر
(یکشنبه 86 خرداد 13 ساعت 2:29 عصر )
»» دل دل نکن بنویس: (دل نوشته)

<   <<   6   7   8   9   10      >
[ خانه ]
[ چتینگ یا هو ؟ بسم لله! ]
[ ایمیل ]
[ و اما از فراق ]

» می گویند: لا لقاء بلا فراق: «

فصل انتظار
اعتقادات و باورهای دینی
بندیر
همسفر مهتاب
بهترین ارزو ها
اس ام اس +
شلمچه
کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !
تکنولوژی کامپیوتر
سین جیم های اخلاقی
پاک دیده
حوریب
چفیه (رمز عشق)
کبوتر حرم
عشق است به اسمان پریدن
مهدی نامه
نگاهم برای تو
نقطه ای برای فردا
نافذ
نحل
*حرم دل*
السلام علیک یا صاحب الزمان
هزار و یک نکته
خاطرات باور نکردنی یک حاج آقا!
ولایت
پله پله تا ملاقت خدا
خزاین رحت پروردگار
روزگاز رهایی
ایران اسلام
ققنوس270
یاران سبز
به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
شمیم وصال
حرم
یا حق
دومان
آسمانیان
شرح درد اشتیاق
پیام گل سرخ
سرزمین نور
سرزمین های دور
حاج همت شقایق پرپر
گفتمان و اندیشه
اقالیم قبله
روایتی دیگر
در حاشیه
حاجی واشنگتن
نیایش ترین نیایش
Read in the middle
A family in Baqdad
چفیه یعنی عشق
یک جرعه عطش
می نامه
حسبی ربی
حرم دلم
انتظار سبز
روزهای بارانی
سکوت دل
شوق وصال
اداب انتظار
قاصد سحر
مدعی محبت
در سپیده دم خیال
مختصر کده یک طلبه
شاحه گلی برای شهید
کانون وبلاگ نویسان مذهبی
یه منتظر که نمی خواد....
وبلاگ دفاع مقدس مقدس
دایرکتوری وبلاگ های قرآنی
مخ تش تش تش !!!
سواد آینه
معرفت نفس (استاد صمدی آملی)
کیمیای قلم
دولت عاشقی
من و گل نرگس
دفتر توسعه وبلاگ دینی
دیده بان
اسراییل باید از بین برود
جیر جیرک
عقیق
پاسخگو

» اینان هم می گویند....: «
» فراق نوشته ها «
» فراق نوشته ها «
» بشنو از نی «

امروز خواندند از فراق: 41  بازدید
دیروز خواندند از فراق: 13  بازدید
از آن روز تا امروز: 187258  بازدید