اشاره: اول یه جوال دوز به خودم می زنم بعد یه سوزن به دوستان!
دورویی خیلی چیز بدیه نه؟! دورویی صفت زشتیه نه ؟! دوریی تو همه فرهنگ ها نهی شده نه ؟ پس چرا این همه دورویی؟؟؟؟!!!!
اول از همه از برو بچ مذهبی شروع می کنم :آهای ماهایی که دم از دین و دیانت می زنیم بابا بسه دیگه چقدر دورویی ؟! جانماز آب کشیدن تموم نشد؟ تو همین نت از اینور می نگاری که : آقا بیا! آقا مردیم از فراق! آی جامعه اسلامی در خطره! وا مصیبتا و......! از اون طرف نماز صبحها در اثر وب گردی : نمی گم قضا می گم بی حال، از اون یکی طرف چت خواهر برادرانه-که دیگه موضوعش کهنه شده- و از همون یکی طرف کپی پیست از این طرف و اون طرف: نه تولید محتوا نه...
اسم اینا چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آره دیگه شاعر اینجا بود که گفت :مثل یک آفتاب پرست هفت رنگ، آسمون زندگیمون رنگ رنگ...!
این از بچه های بقولا مذهبی، اونایی هم که دم از دین و فرهنگ نمی زنن که بحثشون جداس حداقل با همه اشتباهاتشون یه مزیت دارن که دو رو نیستن: حساب آدم باهاشون مشخصه.
اقا بچه مذهبیا جون هر کی دوست دارین رحم کنید به دین! رحمممممممممم
نمیدونم چرا اغما رو که نشون می داد همش یاد نت می افتادم مخصوصا اونجایی که می گفت : این ها مال عوام الناسه دقیقا یه چیزایی تو سرم جرقه میزد (روم نشد بگم : مث پتک می خورد تو سرم!)
وقتشه دیگه چشمامونو وا کنیم، خودمونو پیدا کنیم .........
نکته : تا به حال از این شکلک ها و جنگولک بازی ها استفاده نکرده بودم اما هر چیزی را بهر کاری آفریدند ! تا ببینیم نتیجه چیه!
چه تلخ می گذرد ...
به تلخی گریه های نا تمام من !
به سردی دستان انتظار!
دیگر خدا نگاهم نمی کند ؟!
آری
در مقابل ما حرفی برای گفتن ندارد
بردیم آبروی عشق را ...
آبروی منتظر بودن...
آبروی خدا را
دلم گرفته از آن و از این
ای کاش من هم پرنده بودم
..........
اما
.........
چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشند
الهم اغفر لی الذنوب اللتی تحبس الدعا
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد یک نکته از این معنا گفتیم و همین باشد
خدایا!
مرا از آنانی قرار ده که سینه هایشان با تنفس در فضای عرفان تو گشاده گشت.
آنانکه در دریای سعادت کشتی همتشان با بادبان زهد پیشی گرفت. همان ها که جامه کردار در رود تو شستند و لقمه رفتار از دست تو گرفتند و شراب گفتار از جام تو نوشیدند. (مناجات العارفین)
خود فراموشی جز این نیست که از خود ناممان را به اسم و پدرمان را به خون و قوممان را به تیره می شناسیم .
محبت ره به دل دادن صفای سینه می خواهد
به یاد همدگر بودن دل بی کینه می خواهد
اگر دورم ز دیدارت دلیل بی وفایی نیست
وفا آن است که نامت را همیشه بر زبان دارم